باران و دیگر هیچ !!!




سلام علیکم و رحمت الله !

غریبه که نیستید ، راستش از دیروز تا حالا هر چقدر تلاش نمودیم تا بتوانیم چند خطی بنویسیم و ملت را از خماری درآوریم نشد که نشد !

البته برای کور شدن نطقمان دلیل داریم !

باران !

این باران لعنتی بد جوری دیروز حالمان را گرفت !

الان که مشغول نگارش این جفنگیاتیم جناب باران در کمال بیشرمی (و بشدت) در حال باریدن است و حالا حالا ها هم قصد بند آمدن ندارد و دریاچه طبیعی حیاطمان هم چنان در حال پر شدن !

توضیح : الان حدود 25 سانت آب تو حیاط جمع شده ! با شنا خودمون و به دروازه میرسونیم و از خونه میریم بیرون !

از بحث باران که بگذریم به بحث شیرین خانه داری میرسیم !

اون دوره ای که سید پادشاهی میکرد و همه دست به سینه منتظر دستور بودند را آب برد ! الان 3 روز متوالی است که امر خطیر شستن ظرفها افتاده گردن ما !

ظرف شستن هم سخت بود و ما نمیدانستیم ! بار اول که هی ظرفهای بینوا از دستمان میفتادند و به درک واصل میشدند ! به نظرم مالک شرکت دستکش سازی تا بحال ظرف نشسته باشد ! وگرنه چند تا شیار یا برجستگی روی انگشتان قرار میداد تا هی ظرفها سر نخورند و مایه کتک خوردن ما نشوند !

بار دوم به لطف بی تجربگی سیشرت 17 تومانیمان به فنا رفت ! همیشه فکر میکردم خانهای محترم برای چه پیشبند میبندند ؟ یعنی این قدر دست و پا چلفتی هستند که ممکن لباسشان را خیس کنند ؟ امروز فهمیدم برای وایتکسی نشدن این کار را انجام میدهند ! ( سیشرت خوشگلم وایتکسی شد !!! )

بار سوم چه بلایی به سرمان می آید خدا داند !

پ-ن : این پست کوتاه و داشته باشید تا من برگردم ! یه پست طولانی نوشتم ولی به نظرم خسته کننده میاد ، ویرایشش میکنم بعد پاپلیشش میکنم !

پ-ن 2 : یکی از امکانات بلاگر اینه که میتونی یه مطلب و واسه روزهای بعد زمان بندی کنی ! من این مطلب و اسه فردا ساعت 9:30 پاپلیش کردم ! امیدوارم بیاد ! ( الان 11 شب پنج شنبه است ! )

پ-ن 3 : اهمتی نجات و دیدین چطور تو سازمان ملل در حالیکه تمام روسای کشور ها حضور داشتن (!! ) هی مشت و لگد حواله آمریکا و اسرائیل میکرد ! تا نابودی استکبار جهانی چیزی نمونده !

پ-ن 4 : احتمالا در پست بعدی راجع به اسمها میخوام بنویسم ! به نظر شما اسم من چیه ؟


20 نظرات:

قاصدک گفت...

پ.ن 3 خیلی باحال بود
آره دیدم
:)

یعنی به هیشکی تا حالا اسمتو نگفتی ؟
من می گم اسمت محمدِ اگه حسین نباشه البته!

شیطونی بسه دیگه
بدو برو ظرفارو بشور تنبل خان

بانوی فانوس به دست گفت...

اولمممممممممممممممم

بانوی فانوس به دست گفت...

سید عجب کد بانوی شدید . . .
سید چه قدر ناشی هستی ! معلومه اصلا کار خانه انجام ندادی ها !!!! :دی

پروین گفت...

میبینم که دیگه داری میشی خانم خونه و از این حرفا! آشپزی که بلد بودی حالا هم که ظرف شستن و فردا پس فردا بچه داری رو هم اگر یاد بگیری قول میدم یکی از پسرای خوب فامیلمون رو هم بفرستم خواستگاریت و یه شیرینی بیفتیم! :)) حالا اشکالی هم نداره که کمی ترشیده ای و از این حرفا! میبخشیم این عیب را با همه بزرگی اش! :))
ولی خداییش چلمن بازی درآوردیا! من نه پیشبند میبندم نه دستکش دست میکنم اما هیچ کدوم از این بلاها سرم نمیاد!
جل الخاقل! چه قابلیت هایی به راه کرده اند این فرنگی ها!
آقا اجازه! من حس ششم قوی ای دارم! می خواهید اسم شما رو هم حدس بزنم آیا؟! :))

آتنا گفت...

سلام علیکم و رحمت الله و برکاته...!
حال و احوال سید خان ...؟چی شده که به ظرف شستن افتادی...؟ منم چند وقت وقتی مامانم تو خونه نبود و رفته بود عشق و حال خونه خواهراش هم بچه داری می کردم ، هم خونه داری ، هم شوهرش رو داری می کردم .
ادامه بده سید واسه آیندت خوبه..!
اسمت رو هیچی به ذهنم نمی رسه ... !

مریم گفت...

یعنی شما در روز فقط یک وعده غذا میل می کنید یا اینکه ظرف ها رو کله به کود می کنید و همه رو ییهو به درک واصل می کنید نه ببخشید می شورید !!

اسم ها چندان مهم نیستند ، شخصیت آدما جالب تره !

صورتی گفت...

سلاممم سید :دی
وااااای خدا ! آرزو به دل موندیم این داداش ِ من یه ظرف بشوره :|
الــان به هوای نماز اومدی استراحت ؟ ها ها ؟ برم لو بدمت به مامان ؟ :دی
جای منم ظرف بشور :)) کلا آفرین :) واسه آینده ت خوبه
3 رو که کلی حال کرددم :دی داشت با در و دیوار حرف میزد :دی
اسمت همم سید ِ دیگه :دی

*pegi گفت...

اولاً که خداقوت
خانه داری هم از آن مشاغل سنگینی است که باید انجام داد تا درک کرد سختیش را!!!!
بعدم راجع به سوال آخر
آقا ما بگیم؟؟؟
حــــــــــــــــــــامـــــــــــــــــــد
D:D:D:D:

نرگس گفت...

إإإ ولی من دقیقا پیشبندو واسه این میبندم که بعدش مامانم فک نکنه به جای ظرف شستن رفتم با لباس دوش گرفتم!:)
بعدشم واای چقده خنگ شدم اهمتی نجاتتو شونصد درجه هی کلمو پیچوندم تا تونستم بخونمش!اوهوم!:))

هاD گفت...

دروازه‌ای که تو دو خط قرمز نوشتی یعنی چی ؟!
ظرف‌شستن یکی از مزخرف‌ترین کراهاس . خدا ماشین ظرفشویی رو برای همچین روزهایی آفریده !!! :))

حسین ترابی گفت...

ای بابا.
ما تمام امیدمان به سید بود.
سید، امیدمان را نقش بر آب کردی.
تو هم که «ز.ز» از آب دراومدی.
حالا که عزب اقلی هستی داری ظرف می‌شوری . وای حال روزی که زن بگیری.

منم مجنون... گفت...

سلام
به به ماشاا... خانمی شدی واسه خودت هااااااااااا
آفرین
چقدر هم ناز نازی هستی دستکش و پیش بند و...
راستی نمیدونم چرا باید اینجوری باشه که شما اینهمه غر میزنی به خاطر بارون بعد ما همین جوری که یه دونه ابر تو آسمون شهرمون میبینم صدتا هواپیما و تشکیلات میفرستم این ابر بیچاره رو "بارور" کنن و یه دو قطره بارون بیاد
من به شخصه رضایت میدم یه تعداد از اون ابرهای بیشرم رو بفرستی بیان شهر ما
امیدوارم که هرجا هستی و هرچی کار داری و هرچی بارون میاد بازم شاد و خندون باشی

ساراي گفت...

ظرف مي شوري؟!..
مثه اينا كه مبتدي هستند پشت فرمون مي شينند مي خوان با دنده 4 برند تو هم هنوز هيچي نشده تو ظرف شستن از وايتكس استفاده كردي!!!

براي فهميدن اسمت كه نبايد فكر كرد!...همون اسكــــــــــــــروچچچ مناسب ترين اسمه واست!

Ary@n گفت...

برای جلوگیری از اتفاق سوم یه گوسفند بخر . روش وایتکس بریز بعد بنداز زمین که بشکنه! سومیش ختم به خیر میشه!(:

nazi گفت...

salam.barun ke rahmate.age bacheye kavir budio az shedate nadidane barun oghdeii shode budi.alan be jaye up kardan tu haiat shena mikardi.badesham vaghean fekr kardi khane dari asune?age intorie zekkki.esmetam be nazare man ya ali dare ya mohammad.hala az mohammad baghero alireza begir ta mohammad hoseino ...

درسا تیتان گفت...

اسمت؟ ممد ترقه!
بشور ظرف ها رو بشوووووووووور
خونتون دروازه داره؟!!!!!

hny گفت...

hmmmm man mikhasam etefaghan beporsam esmeto fek konam sajjad:D

*pegi گفت...

ما اینیم دیگه داداچچچ
!!!! :O
بالاخره الکی که اولین دوست وبلاگی نشدیم;)

حسین ترابی گفت...

سید جون. این پستت یک خودکشی به تمام معنا بود.

سیما گفت...

بگو سد بسازن باهاش!
راستی اسمتم باید مذهبی باشه!

ارسال یک نظر